آن بيست و سه نفر
در ارديبهشت شصت ويك، در جريان عمليات بيت المقدس تعدادی از نوجوانان زير هجده سال به اسارت عراقيها درآمدند. اسارت اين افراد كه تعداد آنها ٢٣ نفر بود، اين فرصت را به عراق داد تا از آنها بهره برداری تبليغاتی كند. صدام به دنيا اعلام كرد كه ايران كودكان ايرانی را با زور به جبهه ها می فرستد و او تصميم دارد تا اين بچه ها را به مادرانشان برگرداند. از طرفی ايران هم زير بار اين موضوع نمی رفت و كلا منكر چنين موضوعی بود. از اين حرفها كه بگذريم واقعه جالب اين ماجرا ديدار صدام ودخترش با اين ٢٣ اسير ايرانی در كاخ بغداد است. در اين ملاقات صدام به اسرای ايرانی گفت كه شما كودكید، باید الان توی مدرسه باشید، نه میدان جنگ. ما خواهان صلحیم. اما ایران به آتش جنگ دامن می زند. همه كودكان دنیا، مثل بچه های ما هستند. ما می خواهیم شما را آزاد كنیم. بروید خانه هاتان. بروید درس بخوانید، دكتر بشوید، مهندس بشوید و برای من نامه بدهید. بعد هم صدام و دخترش با آنان يك عكس يادگاری می گيرند و جلسه تمام می شود. موضوع برگشت آنها به ايران با مشكل مواجه می شود و در نهايت پس از اعتصاب غدای پنج روزه آنها را به اردوگاه اسرا منتقل می كنند. اين اسرا پس از پايان جنگ به ايران باز می گردند.