جردن نام قديم خيابان آفريقا بود كه به منظور پاسداشت مارتين جردن بنيانگذار دبيرستان البرز، در زمان شاه به نام او شده بود. جردن دهه شصت با امروز و ديروزش تفاوت بسيار داشت. پس از انقلاب تعداد زيادی خانه و ويلا در جردن مصادره شد و طبيعتا آدمهای جردن هم عوض شدند. ملكهای مصادره شده نصيب ارگانها و بنيادهای انقلابی شد و اكثر ملكهای فروخته شده هم نصيب تازه به دوران رسيده های انقلاب گرديد. تقاطع جردن با مدرس چراغ راهنمايی داشت و اين دسترسی جردن را راحت می ساخت. از خيابان جردن خط سه اتوبوس شركت واحد رد می شد كه مبدا آن پل تجريش و مقصد آن ميدان توپخانه بود. خيابان جردن در محل امروزی پل همت يك پيچ و فرورفتگی به پائين وبالا داشت كه اغلب آنجا تصادف می شد. در دهه شصت جردن محل عبور ماشينهای مدل بالا بود اما چه مدل بالايی؟ ماشينهای قبل از انقلاب يا پاترولهايی كه صندلی هايش عوض شده بود يا بدنه اش را نوار كشی كرده بودند اما با همه اين عبور مرورها جردن خيابان خلوتی بود. در روزگار جنگ شايد سوپر جردن نماد تجمل و محل پيدا شدن كالاها و خوراكی های ناياب بود. در شمال خيابان جردن برجهای رويال دوما قرار داشت كه توسط آلمانيها پيش از انقلاب ساخته شده بود و در زمره گرانترين آپارتمانهای دهه شصت تهران بود. در پائين جردن در منطقه ای موسوم به تپه های عباس آباد، پروژه نيمه كاره خانه داريوش قرار داشت كه می گفتند قرار بوده در زمان شاه منطقه ديپلماتيك شود ولی در جريان انقلاب مصادره شده بود و در دهه شصت ساختمان مركزی كميته انقلاب اسلامی بود اين ساختمان به همان صورت نيمه كاره مورد استفاده قرار گرفت و حتی امروز هم كه ساختمان بنياد مستضعفان است می توانيد ميلگردهای بيرون زده از ستونهايش را ببينيد. در محل امروزی تونل رسالت يك ميدان قرار داشت كه اسم نداشت! در حقيقت در محل تقاطع بزرگراه رسالت و جردن يك تپه بود كه به ناچار به دور آن ميدان زده بودند. اين تپه بعداً به خاطر مسائل امنيتی برداشته شد و ميدان صاف گرديد. ميدان آرژانتين در پی تيره شدن روابط با كشور آرژانتين به ميدان آفريقا تغيير نام داد ولی پس از عادی شدن روابط دوباره اين ميدان به نام آرژانتين شد و آن ميدان بی نام بالاتر، ميدان آفريقا نامگذاری گرديد. اما خاطره من از جردن. در فروردين سال شصت وهشت برای انجام كاری به يكی از آرايشگاههای زنانه معروف جردن معرفی شدم. آنها يك دستگاه كامپيوتر ٨٠٣٨٦خريده بودند كه من آن را فرمت وپارتيشن بندی و روی آن سيستم عامل داس نصب كردم. كار بعدی اين بود كه از من خواستند تصاوير مدلهای موی زنانه را اسكن كنم و در حقيقت يك آلبوم ديجيتال برای مشتريان آماده سازم. مدير اين سالن می گفت با پايان جنگ مهمانی ها و دوره های زنانه مخصوصاً در بين خانمهای سران و زمامداران رونق گرفته و از آنجائيكه اين خانمها مشتريان سالن او هستند، سرمايه گذاری در اين بخش سودآور است. كار من ادامه داشت تا اينكه درگذشت آقای خمينی اتفاق افتاد و از قرار مهمانی ها هم كم شد و كار نيمه تمام ماند و البته بخشی از دستمزد من هم به ملكوت اعلی پيوست! جردن برای من مثل يك عروس نصف نيمه بزك شده است!